پردازش سیگنالهای حیاتی
علی خادم؛ غلامعلی حسینزاده
دوره 8، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 1-17
چکیده
ﺩﺭ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎی EEG/MEG، ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺧﻄﻰ ﻟﺤﻈﻪﺍی ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻐﺰی ﺩﺭ ﻛﺎﻧﺎﻝﻫﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻰﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎی ﺍﻳﺪﻩﺁﻝ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻐﺰی، ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺍﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻐﺰی ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ...
بیشتر
ﺩﺭ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎی EEG/MEG، ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺧﻄﻰ ﻟﺤﻈﻪﺍی ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻐﺰی ﺩﺭ ﻛﺎﻧﺎﻝﻫﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻰﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎی ﺍﻳﺪﻩﺁﻝ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻐﺰی، ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺍﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻐﺰی ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻌﻨﻰﺩﺍﺭی ﺑﻴﻦ ﻛﺎﻧﺎﻝﻫﺎی EEG/MEG ﺷﻮﺩ. ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﻴﺎﺭی ﺑﺮﺍی ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻐﺰی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩﻫﺎی ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﻣﻌﻴﺎﺭی ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ (RI) ﺑﺮﺍی ﺑﺮﺭﺳﻰ ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺑﻴﻦ ﻛﺎﻧﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺧﻄﻰ ﻟﺤﻈﻪﺍی ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎی ﺷﺒﻪ- ﻣﺴﺘﻘﻞ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﺪﻝﺳﺎﺯی ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺧﻄﻰ ﻟﺤﻈﻪﺍی ﺁﺛﺎﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰﺭﻭﺩ RI ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎی ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻐﺰی ﺭﺍ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺭﺗﺒﻪﺑﻨﺪی ﻛﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ، ﺍﺯ RI ﺑﺮﺍی ﺭﺗﺒﻪﺑﻨﺪی ﻫﻔﺖ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩی ﻣﻐﺰی، ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ؛ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ: ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻰ ﭘﻴﺮﺳﻮﻥ (CC)، ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ (MI)، ﻣﺠﺬﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻮﻫﺮﻧﺲ (Coh)، ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻗﻔﻞﺷﺪﮔﻰ ﻓﺎﺯ (1:1) ((1:1)PLV)، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺟﺰﺀ ﻣﻮﻫﻮﻣﻰ ﻛﻮﻫﺮﻧﺴﻰ (ImC)، ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻓﺎﺯ (PLI) ﻭ ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻓﺎﺯ ﻭﺯﻥﺩﺍﺭ (WPLI). ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺮﺍی ﺩﺍﺩﻩﻫﺎی ﺷﺒﻴﻪﺳﺎﺯی ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻴﮕﻨﺎﻝﻫﺎی ﻭﺍﻗﻌﻰ EEG ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﺌﻮﺭی ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﺭﺗﺒﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﻣﻘﺎﻭﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ (ImC، PLI و WPLI) ﻣﻘﺎﺩﻳﺮ RI ﻧﺰﺩﻳﮏ %100 ﻣﻰﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺑﺮﺍی ﺩﺍﺩﻩﻫﺎی ﺷﺒﻴﻪﺳﺎﺯی ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﻭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻐﺰی ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ، ﺭﺗﺒﻪﺑﻨﺪی ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ RI ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ RI ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﺭﺗﺒﻪﺑﻨﺪی ﺳﻄﺢ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺗﺨﻤﻴﻦﮔﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺗﻴﻔﻜﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺣﺠﻤﻰ ﺑﺮﺍی ﺩﺍﺩﻩﻫﺎی ﻭﺍﻗﻌﻰ EEG/MEG ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﻰﻛﻨﺪ.
پردازش تصاویر پزشکی
محمدرضا رضائیان؛ غلامعلی حسینزاده؛ حمید سلطانیانزاده
دوره 8، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 87-99
چکیده
ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺷﺒﺎﻉ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﺒﺎﺩﻝ ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻰ (CEST) ﻛﺎﻧﺘﺮﺍﺳﺘﻰ ﺟﺪﻳﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﻳﺮﺑﺮﺩﺍﺭی ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺗﺸﺪﻳﺪ ﻣﻐﻨﺎﻃﻴﺴﻰ (MRI) ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻧﺘﺮﺍﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﺍﻣﺘﺮﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪﺩی ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﻉ، ﺷﺪﺕ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻭﻳﮋﮔﻰﻫﺎی ﭘﺎﻟﺲ ﺍﻟﻜﺘﺮﻭﻣﻐﻨﺎﻃﻴﺲ (RF) ﺑﺴﺘﮕﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ...
بیشتر
ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺷﺒﺎﻉ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺗﺒﺎﺩﻝ ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻰ (CEST) ﻛﺎﻧﺘﺮﺍﺳﺘﻰ ﺟﺪﻳﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﻳﺮﺑﺮﺩﺍﺭی ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺗﺸﺪﻳﺪ ﻣﻐﻨﺎﻃﻴﺴﻰ (MRI) ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻧﺘﺮﺍﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﺍﻣﺘﺮﻫﺎی ﻣﺘﻌﺪﺩی ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﻉ، ﺷﺪﺕ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻭﻳﮋﮔﻰﻫﺎی ﭘﺎﻟﺲ ﺍﻟﻜﺘﺮﻭﻣﻐﻨﺎﻃﻴﺲ (RF) ﺑﺴﺘﮕﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﻤﻮﻣﺎً ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﭘﺎﻟﺲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﻳﺎ ﮔﺴﺴﺘﻪ ﺑﺮﺍی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺍﺷﺒﺎﻉ ﺑﻜﺎﺭ ﻣﻰﺭﻭﺩ. ﻃﺮﺍﺣﻰ ﭘﺎﻟﺲ RF ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﻞ ﻣﻌﺎﺩﻻﺕ ﺑﻼﺥ- ﻣﮏ ﻛﺎﻧﻞ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﻫﺪﻑ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﭘﺎﺭﺍﻣﺘﺮﻫﺎی ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ RF ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻘﺎی ﺍﻳﻦ ﻛﺎﻧﺘﺮﺍﺳﺖ ﺷﻮﺩ. ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی ﮔﺴﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺿﺮﻳﺐ ﺟﺬﺏ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻣﻮﺍﺝ (SAR) ﺍﺯ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﮔﺴﺴﺘﻪﺳﺎﺯی ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﺑﻬﻴﻨﻪﺳﺎﺯی ﭘﺎﻟﺲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ، ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﭘﺎﻟﺲ ﮔﺴﺴﺘﻪ ﺑﻬﺘﺮی ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﺑﺪﻟﻴﻞ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻜﺎﺭﮔﻴﺮی ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی RF ﺑﺎ ﭘﻮﺵ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻰ، ﮔﻮﺳﻰ ﻭ ﻓﺮﻣﻰ ﺩﺭ ،MRI ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮ ﺍﻳﮕﻮﻧﻪ ﭘﺎﻟﺲﻫﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺭﺳﻰ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻋﺮﺽ ﭘﺎﻟﺲ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻪ ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی ﮔﻮﺳﻰ ﻭ ﻓﺮﻣﻰ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺗﻘﺮﻳﺐ 60dB، ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ SAR ﻧﻴﺰ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺍی ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﺍﺯ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﭘﺎﻟﺲﻫﺎ ﻭ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻗﻴﺎﺱ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ، ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﺍﻭﻳﻪ ﭼﺮﺧﺶ (ﺯﺍﻭﻳﻪ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ) ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﺛﺮ CEST ﻭ SAR ﺑﺘﺮﺗﻴﺐ ﭘﺎﻟﺲ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻰ، ﻓﺮﻣﻰ ﻭ ﮔﻮﺳﻰ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﻤﻜﺮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﺟﺮﺍی ﭘﺎﻟﺲ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻰ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ﺍﻟﮕﻮی ﻣﻜﺎﻧﻰ ﺗﺤﺮﻳﮏ ﺳﻴﻨﮏ ﮔﻮﻧﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﭘﺎﻟﺲﻫﺎی ﮔﻮﺳﻰ ﻭ ﻓﺮﻣﻰ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﭘﺎﻟﺲ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻰ ﺑﻪ ﺍﺯﺍی ﺩﺍﻣﻨﻪ 7/5 ﻣﻴﻜﺮﻭﺗﺴﻼ، ﭘﺎﻟﺲ ﮔﻮﺳﻰ ﺑﻪ ﺍﺯﺍی ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﻣﻌﻴﺎﺭ 7/0 ﺛﺎﻧﻴﻪ ﻭ ﭘﺎﻟﺲ ﻓﺮﻣﻰ ﺑﻪ ﺍﺯﺍی ﺿﺮﻳﺐ D ، 3/0 ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺎ ﻓﺮﻣﻮﻝ ﺗﺠﺮﺑﻰ ﻧﻴﺰ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺩﺍﺷﺖ.
پردازش سیگنالهای حیاتی
علی خادم؛ غلامعلی حسینزاده
دوره 6، شماره 1 ، خرداد 1391، ، صفحه 57-69
چکیده
بررسی ارتباطات علّی (تأخیری) مغزی، از جایگاه مهمی در حوزه علوم اعصاب برخوردار است. معیارهای مرسوم اندازهگیری ارتباطات علّی (تأخیری) مغزی، عمدتاً پارامتری و مبتنی بر مدل هستند و فرضهای محدودکنندهای نسبت به ماهیت ارتباطات مغزی در نظر میگیرند. در سالهای اخیر، معیارهایی ناپارامتری برای رفع این نقیصه مطرح شدهاند که از مهمترین ...
بیشتر
بررسی ارتباطات علّی (تأخیری) مغزی، از جایگاه مهمی در حوزه علوم اعصاب برخوردار است. معیارهای مرسوم اندازهگیری ارتباطات علّی (تأخیری) مغزی، عمدتاً پارامتری و مبتنی بر مدل هستند و فرضهای محدودکنندهای نسبت به ماهیت ارتباطات مغزی در نظر میگیرند. در سالهای اخیر، معیارهایی ناپارامتری برای رفع این نقیصه مطرح شدهاند که از مهمترین آنها میتوان آنتروپی انتقال (TE) را نام برد. این معیار در بستر تئوری اطلاعات و بر پایه مفهوم اطلاعات متقابل شرطی تعریف شده است. با وجود این، در حضور ارتباطات لحظهای قوی -که به طور گسترده ای در دادههای مغزی مشاهده میشوند- TE ممکن است در تخمین صحیح ارتباطات علّی (تأخیری) دچار اشتباه شود. در این پژوهش، دو معیار مبتنی بر تئوری اطلاعات با عنوان اندرکنش لحظهای (II) و آنتروپی انتقال اصلاح شده (MTE) معرفی میشوند که معیار اول برای تخمین ارتباطات لحظهای مغزی و معیار دوم برای تخمین ارتباطات علّی (تأخیری) مغزی در حضور ارتباط لحظهای معنیدار به کار میرود. عملکرد این معیارها بر 3 مدل شبیهسازی و دادههای الکتروانسفالوگرام (EEG) حالت استراحت مغزی با چشمان بسته بررسی شدند. نتایج شبیهسازیها حاکی از توانایی زیاد II جهت تخمین ارتباطات لحظهای خطی و غیرخطی است. همچنین بر طبق نتایج شبیهسازیها اگر چه در حضور ارتباط لحظهای معنیدار (II معنیدار) عملکرد TE در تشخیص ارتباطات علّی (تأخیری) تضعیف میشود؛ MTE به خوبی این نقیصه را جبران میکند. نتایج دادههای EEG نشان میدهد که II ارتباطات لحظهای معنیداری بین نواحی خلفی و نواحی قدامی مغز تخمین میزند و MTE در مقایسه با TE جریان اطلاعات از نواحی خلفی به نواحی قدامی را به طور معنیدارتری نشان میدهد که تطابق خوبی با نتایج تحقیقات گذشته در این حوزه دارد.
پردازش تصاویر پزشکی
سید محمد شمس؛ غلامعلی حسینزاده؛ محمد مهدی کریمی
دوره 1، شماره 1 ، خرداد 1386، ، صفحه 29-37
چکیده
در این تحقیق، پارامتر های یک مدل غیر خطی از سیستم همودینامیک معروف به مدل بالون به منظور تحلیل تصاویر تصویر برداری عملکردی تشدید مغناطیسی (fMRI) مورد شناسایی و ارزیابی قرار گرفته است. برای تخمین پارامتر های این مدل از دو روش استفاده شد. در این روش ها ابتدا واکسل هایی که سری های زمانی آنها حاوی فعالیت عصبی (ایجاد شده در اثر تحریک) هستند، ...
بیشتر
در این تحقیق، پارامتر های یک مدل غیر خطی از سیستم همودینامیک معروف به مدل بالون به منظور تحلیل تصاویر تصویر برداری عملکردی تشدید مغناطیسی (fMRI) مورد شناسایی و ارزیابی قرار گرفته است. برای تخمین پارامتر های این مدل از دو روش استفاده شد. در این روش ها ابتدا واکسل هایی که سری های زمانی آنها حاوی فعالیت عصبی (ایجاد شده در اثر تحریک) هستند، شناسایی می گردد. سپس برای سری زمانی هر واکسل، پارامتر های مدل بالون یک بار با استفاده از روش «تندترین شیب» و یک بار با استفاده از الگوریتم ژنتیک تخمین زده می شوند. روش های پیشنهادی فوق روی داده های واقعی تصویربرداری عملکردی تشدید مغناطیسی به کار گرفته شد و شناسایی سیستم غیرخطی بالون برای واکسل های مختلف مغز توسط آنها انجام گرفت. دقت این شناسایی ها با مقایسه خروجی مدل حاصل و سری زمانی هر واکسل (داده واقعی) نشان داده شد. همچنین نتایج تخمین پارامتر با روش های پیشنهادی و نتایج حاصل از شناسایی سیستم به وسیله کرنل های ولترا که در سایر تحقیقات انجام شده است، کاملا سازگار بود. از این رو روش های پیشنهادی با احتراز از پیچیدگی های تحلیل نظری و با سرعت قابل قبول (به ویژه روش تندترین شیب) می توانند شناسایی سیستم را با بکارگیری روش های عددی انجام دهند.